تصویر فتح
روشنان ، در چشمهى جان تو، گوهر دیدهاند
در دل هر ذره خاکت، جوش کوثر دیدهاند
در شبستان خیالت ، نقش لبخند سحر
در پگاه لعل فامت ، مهر خاور دیدهاند
سرخوشان کوى تو آیات مهرو، مردمى
روشن از نور صفا، در لوح باور دیدهاند
نیست در دیباچهى یاد تو، جز تصویر فتح
آنچه در پیکار، شیران دلاور دیدهاند
نام خونین ترا در پهنههاى شور عشق
با نثار خون به جولانگاه خنجر دیدهاند
نخلهاى سر فرازت ، در شهیدستان زخم
سروهایت را به خون آغشته پیکر، دیدهاند
این یکى را در شرارى از عطش افروخته
و آن دگر را ، غرقه در موج شناور دیدهاند
آتش اشک تو توفان زد به جان کهکشان
شعلهى آه ترا در چشم اختر دیدهاند
با شقایقهاى سوزان ، همنفس برخاستى
دامنت را تا به آذین، لاله گستر دیدهاند
دشمنانت چون خوارج ، گر به خاک افتادهاند
برقى از تیغ شرر افروز حیدر دیدهاند
در مصاف حق و باطل کافر بعثى چه دید؟
دید آن بازو، که در پیکار خیبر دیدهاند
خرما شهرى که با خون شهیدانش زلطف
خاک فردوس معلا را مخمر دیدهاند
باش چون کوه استوار، اى بارهى آزادگى
کز بلنداى تو رایات مظفر دیدهاند
آستانت جلوهگاه نور احمد کردهاند
پایگاهت ، محکم از الله واکبر دیدهاند
نویسنده روایت شهید حسن... در دوشنبه 90/8/16 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...